تویی که گمان میکردم
روایتی واقعی از زندگی پر فراز و نشیب فرزندان یک شهیدیکی از دوستان حضرت امام خمینی رحمت اله علیه نقل فرموده اند که زمانی ما در نجف در اتاقی که حضرت امام درحال نوشتن برگهای بودند در حال کار کردن و صحبت کردن با یکدیگر بودیم فاصله ما با حضرت امام حدود دو متر بود و گفتگوی ما دو نفربلند نبود ولی صدایمان به گوش معظم له میرسید؛ حرف ما کشیده شد به تقوی حضرت آیت الله خوانساری و خیلی در این باب هر دو از ایشان تجلیل کردیم؛ یک مرتبه حضرت امام سر از روی کاغذ برداشتند و رو به ما کردند و فرمودند: ...